احمقانه تر از دوست داشتن های یک نفرِه
تنهایی های دو نفره است
دلم خوش نیست غمگینم . . .
کسی شاید نمیفهمد کسی شاید نمیداند . . .
کسی شاید نمیگیرد مرا از دست تنهایی
تو میخوانی فقط شعری و زیر لب آهسته میگویی :
عجب احساس زیبایی … ! تو هم شاید نمیدانی … !
فصل ها پشت سر هم می آیند می روند و تمام می شوند
اما تمام شدنی نیست فصلِ رفتن تو و تنهاییِ من …
چه کسی گفته که من تنهایم ؟
من ، سکـوت ، خاطرات ، بغض و اشک همیشه با همیم …
بگذار تنهایی از حسودی بمیرد !
تاکنون دوستی را پیدا نکرده ام
که به اندازه ” تنهایی ” شایسته رفاقت باشد . . .
تنهایی یعنی آرزوی مرگ کنی
تا حتی شده برای تشییع جنازت یه عده دورت جمع بشن …
دستای من سرده یعنی که من تنهام
یعنی ازت دورم , یعنی تو رو میخوام …
تکان می دهد خانه را سالی که می آید …
سرگرمیِ خوبی ست :
تو عکسِ قابت را و من قاب عکست را عوض می کنم
و آغاز می شود سال تنهایی . . .
من زیر ِ باران!
تو دور میشوی، من خیس!
این دِلبری های ِ بهار است،
نیامده دیوانه می کند
کوچه را از تنهایی…